pt 3 حلقه ی دریا

4:50 فرودگاه سئول
_ چرا داریم با هواپیما میریم؟
_ به خاطر لول جلسه ای که دارم باید کلاس کار رو حفظ کنیم
_ هیم....این مسخره بازی های باباتم که....
_ تلخی نکن پریزاد....راستی می خوای بریم لب دریا خونه ی تو؟ محل جلسه نزدیک ساحل مرکزیه
_ باشه فقط مطمئنی اوکی؟
_ نگرانش نباش من خوبم کوک
* پرواز ۱۴۹ سئول- بوسان در حال بلند شدن است لطفا مسافران محترم بار های خود را تحویل گرفته و سوار هواپیما شوند
_ پرواز ماست بریم....
.......
یک سری ترس ها مفیدن و تا وقتی آسیب نترس بودنش رو به جون نخری متوجه اش نیستی؛ همیشه قهرمان هایی که جون آدم ها رو نجات میدن نترس ترین افراد شناخته میشن اما بعضی وقت ها ترس ها بیشتر از قهرمان ها جون آدم هارو از دست های فرشته مرگ بیرون کشیدن. ترس از ارتفاع کسی که باعث شد سوار هواپیمایی که سقوط کرد نشه، ترس از دزد کسی که باعث شد اعضای بدنش به کشور های دیگه قاچاق نشن، ترس از گناه کسی که باعث شد به خاطر جرم های سنگینش اعدام نشه
یک سری ترس هارو نباید بر طرف کرد که شاید آنها حافظ جان ما باشند.....
.......
_ این ساختمون در واقع به خاطر اکوسیستم جدید و تکنولوژی روز دنیایی که توش استفاده شده همیشه از لحاظ امنیت حرف اول رو زده حتی اکسیس های این طرح هم توی کره حرف اول رو میزدن و معمار این طرح هم از افراد تیم خودمونه می تونید به سلیقه ی خودتون هرجا که خواستید رو تغییر بدید
_ این یکی خیلی وسوسه بر انگیزه همکاری با شما همیشه باعث افتخار بوده آقای کیم خیلی دلم می خواد با معمار همچین شاهکاری ملاقات داشته باشم
تهیونگ از این که تونسته بود شریک جدیدشون رو متقاعد به همکاری بکنه خوشحال بود لبخندی رضایت بخشی زد و ادامه داد
_ اگه مایل باشید موردی نداره
_ خوشحال میشم
تهیونگ گوشی تلفنش رو برداشت و با منشیش تماس گرفت
_ ممنون میشم با آقای جئون بگید بیان داخل
_ حتما
کی به مباحثه شون ادامه دادن که صدای در توجه شریک جدید رو جلب کرد
_ سلام.
تهیونگ با لبخند به سمت جونگ کوک رفت و گفت
_ آقای هان به زودی قراره همکاری خوبی رو داشته باشیم
_ خوشبختم آقای هان جئون جانگ کوک هستم
_ او خیلی دلم می خواست باهاتون ملاقات داشته باشم آقای جئون...من از رئیسم تعریف کار های شما رو خیلی شنیده بودم و تا با چشمای خودم ندیدم باور نکردم
_ اآهه لطف دارید آقای هان
امین طور که این دونفر در حال آشنایی بودن تلفن تهیونگ به صدا در اومد یادش رفته بود برای جلسه گوشیش رو خاموش کنه تلفنش رو به قصد خاموش کردن برداشت و با دیدن اسم پدرش روی گوشیش جا خورد، کسی که می دونست تهیونگ توی جلسه ی مهمی و توی هیج جلسه ای اجازه ی صحبت تلفنی رو نمی داد حالا در حال تماس با اون بود
_ عذر می خوام آقایون تا شما آشنا بشید من برمیگردم
دیدگاه ها (۰)

pt 4 حلقه ی دریا

pt 5

pt 2 حلقه ی دریا

pt 1 حلقه ی دریا

جونگکوک رسما به عنوان سفیر Channel Beauty انتخاب شد!!! 😭🔥کوک...

black flower(p,327)

black flower(p,233)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط